سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سکوت عشق
  • عاشقانه ها
  • ای
    همراه
    مـــــــــن
    تنــــــها با تو
    تا اوج عشـــــــق
    هـم پـــــــــــــروازم
    با قلب تودلدارمن هم آوازم
    توهمپـــــــــای من، تنـــها با من
    هـــــــــــــــــــم آوائـــــــــــــــــــی
    با درد مــــــــــــــــن، آشنـــــــــــــــائی
    تکیـــــــــــــــــــه گاهی ، همصــــــــــدائی
    ما فریاد عشـــــــــــــــــــق، در قلب شــــــــب
    دلگرمی عاشــــــــــقای بیصــــــــــــدائیــــــــــم
    ما، دل میبازیم دریادریا ،تابیکران،عاشقای بی پروائیم
    تو، با مــــــــــــن بمـــــــــــان، ای مهـــــــــــــــــــــربان
    چون ماه شــــــب در آســــــــمان؛ بر من بتــــــــــــــــــــاب
    تا بیـــــــــــــــــکران مثـــــــــــــــــل مهتــــــــــــــــــــــاب
    مــــن تا مـرز جان؛ از عشقمان میسـوزم ای آرام جـــان
    بر من بتـــــــاب تا کهــــکشــان مثــــل آفتــــــــــاب
    ما؛ فریــــاد عشـــق در قلــــب شب دلگـــــرمی
    عاشقــــــــــــای بیصــــــــــــــــــــدائیم
    ما؛ دل میبازیم دریا دریا تا بیکران
    عاشقـــــــای بی پــــروائیـــــــــم
    ای تورؤیـای شبهای مـــــــن
    عشقو ببین تو چشمای من
    دستاتوتو دســت من بگذاردرلحظه های دیـدار

     

     دل من باز گریست

                    قلب من باز ترک خورد و شکست


     

      باز هنگام سفر بود و من


     

                     از چشمانت میخواندم که به آسانی


     

      از این شهر سفر خواهی کرد


     

                     و نخواهی فهمید بی تو این باغ


     

      پر از پاییز است


     


     

      دوستت دارم حتی اگر داشتن تو


     

                  رویایی بیش نباشد و سر انجام


     

      تو نصیب عاشقی دیگر شوی 



  • مدیر وبلاگ: امیر حسین بلقندر(چهارشنبه 86/12/1 ساعت 1:24 صبح)

  • نظرات شما ( )

  • مردن
  • آبی تر از آنم که بی رنگ بمیرم

    از شیشه نبودم که با سنگ بمیرم.

    تقصیر کسی نیست که این گونه غریبم

    شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیرم .................




  • مدیر وبلاگ: امیر حسین بلقندر(سه شنبه 86/11/30 ساعت 8:46 صبح)

  • نظرات شما ( )

  • دل

  • زندگی را دوست دارم

    هنگامی که تو هستی

    و هنگامی که می آیی

    واژه ها می روند

    و لحظه ای که در چشمانت نگاه می کنم

    هیچ چیز از برای بیان نمی یابم

    فقط احساسم را حس می کنم

    رهایی را می بویم

    و باور می کنم چقدر خوشبختم



  • مدیر وبلاگ: امیر حسین بلقندر(سه شنبه 86/11/30 ساعت 8:42 صبح)

  • نظرات شما ( )

  • نرو
  •  

    رویای قصه های من با من بمون همیشه

    عزیزه لحظه های من بدونه تو نمیشه

    اگه از من تو بپرسی هنوزم عاشقت هستم

    من تمومه زندگیم و به چشمهای تو بستم

    عشق من تو

    بی تو بدون یعنی مردن برای من

    دوباره تو

    بی تو بدون خیلی سخته برای من

    ***

    چرا اینطور تموم شد.

    بی تو می میرم چرا رفتی!!



  • مدیر وبلاگ: امیر حسین بلقندر(یکشنبه 86/11/14 ساعت 12:45 عصر)

  • نظرات شما ( )

  • درد و دل
  •  

    دوستت

     

     دارم را من        

     

       دل آویزترین شعر جهان

     

    یافته ام این گل سرخ من است    

     

    دامنی پرکن از این گل که بری خانه

     

     دشمن که فشانی به دوست راز خوشبختی   

     

    هرکس به پراکندن اوست تو هم ای خوب من این     

     

     نکته به تکرار بگو این دل آویزترین شعر جهان را همه

     

     وقت نه به یک بار و به ده بار به صد بار بگو دوستت دارم

     

     را با من بسیار بگو دوستم داری را از من بسیار بپرس

     



  • مدیر وبلاگ: امیر حسین بلقندر(یکشنبه 86/11/14 ساعت 12:41 عصر)

  • نظرات شما ( )

  • درد و دل
  • دختری از پسری پرسید : آیا من نیز چون ماه زیبایم ؟
    پسر گفت : نه ، نیستی
    دختر با نگاهی مضطرب پرسید : آیا حاضری تکه ای از قلبت را تا ابد به من بدهی ؟
    پسر خندید و گفت : نه ، نمیدهم
    دختر با گریه پرسید : آیا در هنگام جدایی گریه خواهی کرد ؟
    پسر دوباره گفت : نه ، نمیکنم
    دختر با دلی شکسته از جا بلند شد در حالی که قطره های الماس اشک چشمانش را نوازش
    میکرد
    ،
    پسر اما دست دختر را گرفت ، در چشمانش خیره شد و گفت :
    تو به انداره ی ماه زیبا نیستی بلکه بسیار زیباتر از آن هستی
    من تمام قلبم را تا ابد به تو خواهم داد نه تکه ای کوچک از آن را
    و اگر از من جدا شوی من گریه نخواهم کرد بلکه خواهم مرد



  • مدیر وبلاگ: امیر حسین بلقندر(یکشنبه 86/11/14 ساعت 12:38 عصر)

  • نظرات شما ( )

  • درد و دل
  • می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند... ستایش کردم ، گفتند خرافات است... عاشق شدم ، گفتند دروغ است... گریستم ، گفتند بهانه است.... خندیدم ، گفتند دیوانه است... دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم .

       



  • مدیر وبلاگ: امیر حسین بلقندر(پنج شنبه 86/11/11 ساعت 1:16 عصر)

  • نظرات شما ( )

  • درد و دل
  • معلم پای تخته داد می زد
    صورتش از خشم گلگون بود
    و دستانش به زیر پوششی از گردپنهان بود
    ولی ‌آخر کلاسی ها
    لواشک بین خود تقسیم می کردند
    وان یکی در گوشه ای دیگر جوانان را ورق می زد
    برای آنکه بی خود های و هو می کرد و با آن شور بی پایان
    تساوی های جبری رانشان می داد
    خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک
    غمگین بود
    تساوی را چنین بنوشت
    یک با یک برابر هست
    از میان جمع شاگردان یکی برخاست
    همیشه یک نفر باید به پا خیزد
    به آرامی سخن سر داد
    تساوی اشتباهی فاحش و محض است
    معلم
    مات بر جا ماند
    و او پرسید
    گر یک فرد انسان واحد یک بود آیا باز
    یک با یک برابر بود
    سکوت مدهوشی بود و سئوالی سخت
    معلم خشمگین فریاد زد
    آری برابر بود
    و او با پوزخندی گفت
    اگر یک فرد انسان واحد یک بود
    آن که زور و زر به دامن داشت بالا بود
    وانکه قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت
    پایین بود
    اگر یک فرد انسان واحد یک بود
    آن که صورت نقره گون
    چون قرص مه می داشت
    بالا بود
    وان سیه چرده که می نالید
    پایین بود
    اگریک فرد انسان واحد یک بود
    این تساوی زیر و رو می شد
    حال می پرسم یک اگر با یک برابر بود
    نان و مال مفت خواران
    از کجا آماده می گردید
    یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد ؟
    یک اگر با یک برابر بود
    پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد ؟
    یا که زیر صربت شلاق له می گشت ؟
    یک اگر با یک برابر بود
    پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد ؟
    معلم ناله آسا گفت
    بچه ها در جزوه های خویش بنویسید
    یک با یک برابر نیست



  • مدیر وبلاگ: امیر حسین بلقندر(پنج شنبه 86/11/11 ساعت 1:15 عصر)

  • نظرات شما ( )

  • درد و دل
  •  

    لحظه سخته رفتنه
    هیچی تو قلب من نبود
    نگاه آخرین تو
    شعر جنونم رو سرود
    از التهاب بی کسی
    پناه اوردم به جنون
    زندگی زندونه و غم
    وقتی نباشه هم زبون
    خواستم فراموشت کنم
    اما خیالت نمیذاشت
    به غیر دیونه شدن
    راهی جلو پام نگذاشت 



  • مدیر وبلاگ: امیر حسین بلقندر(پنج شنبه 86/11/11 ساعت 1:14 عصر)

  • نظرات شما ( )

  • درد و دل
  •  

    از پشت شیشه می دیدم
    دستاش توی دست تو بود
    دیگه بهم دروغ نگو
    نگو پیشت کسی نبود
    نگو ؛ که باور ندارم

    حرفای عاشقونه تو
    جمع کن ببر از دل من
    اون عشق بچه گونه تو
    برات یه بازیچه بودم

    تو لحظه های بی کسی
    گفتی فقط منو داری

    دل نمیدی به هیچ کسی
    اما فراموشت شده
    حرفایی که بهم زدی
    گفتی به من
    عشقه منی

    دیدی به من نارو زدی
    برای رفتن از پیشت
    چقدر هراسونه دلم
    مگه میخوای کجا بری
    اینجوری گریونه چشات
    اگه نمیدونی بدون
    دلم شکسته از دلت
    نفرین قلب عاشقم

    همیشه هست پشت سرت



  • مدیر وبلاگ: امیر حسین بلقندر(پنج شنبه 86/11/11 ساعت 1:13 عصر)

  • نظرات شما ( )

       1   2      >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • ایجاد وبلاگ
    [عناوین آرشیوشده]
  •  RSS 

  • خانه

  • شناسنامه

  • پست الکترونیک من

  • kashanpage

  • googel

  • yahoo


  • کاربران حاضر : 0
    بازدید امروز : 0
    بازدید دیروز : 23082
  • پیوندهای روزانه



  • مطالب بایگانی شده

  • زمستان 1386

  • درباره من

  • سکوت عشق
    امیر حسین بلقندر

  • لوگوی وبلاگ من

  • سکوت عشق

  • اشتراک در وبلاگ ما
  •  


  • لینک دوستان من


  • لوگوی دوستان من





  • اوقات شرعی
  • اوقات شرعی


  • آهنگ وبلاگ من



  • وضعیت من در یاهو

  • یــــاهـو
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن